English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5031 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean low water U اب پایین میانگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
averaged U میانگین
averages U میانگین
averaged U در میانگین
average U میانگین
on average [on av.] U در میانگین
average value U میانگین
averaging U میانگین
mean high water U مد میانگین
meanest U میانگین
meaner U میانگین
median U میانگین
mean U میانگین
mean value U میانگین
arithmetic mean U میانگین
average value U مقدار میانگین
mean squares U میانگین مجذورات
batting average U میانگین توپزنی
averaging U ایجاد میانگین
mediums U وسط یا میانگین
mean high water U اب بالای میانگین
average value U ارزش میانگین
medium U وسط یا میانگین
geometric mean U میانگین هندسی
working mean U میانگین مفروض
density mean U میانگین چگالی
harmonic mean U میانگین همساز
mean time between failures U میانگین عمر
simple mean U میانگین حسابی
logarithmic mean U میانگین لگاریتمی
weighted mean U میانگین وزنی
mean value U مقدار میانگین
simple mean U میانگین ساده
mean velocity U تندی میانگین
simple average U میانگین ساده
moving average U میانگین متحرک
mean life U عمر میانگین
weighted average U میانگین موزون
weighted average U میانگین وزنی
mean low water U جزر میانگین
moving average U میانگین غلتان
average error U خطای میانگین
average discharge U بده میانگین
meaner U مقدار میانگین
mean deviation U انحراف میانگین
meanest U مقدار میانگین
averaged U معدل میانگین
average deviation U انحراف میانگین
averaged U میانگین موفقیت
mean depth U ژرفای میانگین
average U ایجاد میانگین
true mean U میانگین حقیقی
average cost U میانگین هزینه
average U معدل میانگین
assumed mean U میانگین فرضی
arithmetic mean U میانگین حسابی
averaged U ایجاد میانگین
averages U ایجاد میانگین
mean absolute deviation U انحراف میانگین
averaging U میانگین موفقیت
average price U میانگین قیمت
average U میانگین موفقیت
average life U عمر میانگین
average flow U بده میانگین
averaging U معدل میانگین
mean U مقدار میانگین
averages U معدل میانگین
mean error U خطای میانگین
averages U میانگین موفقیت
mean sea level U میانگین سطح دریا
average out U میانگین در نظر گرفتن
meaner U معنی دادن میانگین
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
electrode current averaging time U زمان میانگین شدن
mean U معنی دادن میانگین
meanest U معنی دادن میانگین
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
mean time to failure U زمان میانگین تاخرابی
effective U خروجی میانگین پردازنده
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
averages U درجه عادی میانگین
mean free path U مسافت ازاد میانگین
sm U خطای معیار میانگین
averaging U درجه عادی میانگین
averaged U درجه عادی میانگین
average U درجه عادی میانگین
standard error of mean U خطای معیار میانگین
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
number average molecular weight U میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization U میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
earned run average U میانگین امتیاز کسب شده
root mean square error U جذر میانگین مجذور خطا
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
root mean square velocity U جذر میانگین مجذور سرعت
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
exponential smoothing U روش میانگین گیری متغیروزن دار
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
variance U میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
MEPs U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
MEP U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averages U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averages U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
root mean square U ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
bal U از مچ پا به پایین
below U پایین
vide infara U پایین
down stairs U پایین
tailwater U پایین اب
submiss U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
subteen U پایین تر از سن 31
dowm U پایین
low level U پایین
shitu U پایین
de- U پایین
down U پایین
underneath U پایین
lower U پایین تر
lowered U پایین تر
lower most U پایین تر
bottoms U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
flat U پایین
lowering U پایین تر
lower limit U حد پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
lowers U پایین تر
low U پایین
below <adv.> U در پایین
bottom U پایین
beneath U پایین تر
shorter U پایین تر
further down U پایین تر
sub- U یا پایین تر
short U پایین تر
hypogenous U پایین رو
lower U پایین
infara U پایین
infara U پایین تر
neath or neath U پایین
beneath U پایین
flattest U پایین
shortest U پایین تر
neath or neath U پایین تر
mean free path for attenuation U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
scattering mean free path U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
to go down U پایین رفتن
download U بارگیری پایین
lower limit U کران پایین
hereinbelow U ازاین پایین تر
nutate U پایین افتادن
prolapse U پایین افتادگی
lowpass U پایین گذار
res U noitaloseR پایین
alow U روبه پایین
bottom up U از پایین به بالا
nutant U پایین افتاده
to get down U پایین رفتن
to come down U پایین امدن
to bring down U پایین اوردن
to beat down U پایین اوردن
lower threshold U استانه پایین
the valley lies below U ده در پایین است
lower most U پایین ترین
on the down grade U پایین رونده
oars down U پارو پایین
to let down U پایین کردن
overhand U از پایین ببالا
lowermost U پایین ترین
hereinbelow U در پایین این
go down U پایین رفتن
lower mast U دکل پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
face down feed U خورد رو به پایین
nether world U جهان پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1توضیحات پایین صفحه
1offshoring
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1See further down for the mixture choiceمعنی جمله؟
0ضربه به میانه پایین گوی در بیلیارد در انگلیسی چی میشه؟
0این است که
0دست پایین
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com